پاییز است و خبری از عاشقانه های پاییزی نیست...
دلم غم بسیار دارد...دوست دارم تمام غمهایم مثل برگریزان پاییز تا زمستان به اتمام رسند
و درختی که برگهای ان غم است و دروجودم ریشه کرده تا زمستان عریان شود
مهر است و خبری از مهر نیست...
خسته ام از این همه بی مهری ادمها....
استاد ریاضی ام راست میگفت دو خط موازی هیچ گاه بهم نمیرسند
مگر اینکه یکی خودش را بشکند...
من در جوابش گفتم من که شکستم ولی به او نرسیدم
استادم در جواب گفت:شاید او هم به سمت خط دیگری شکسته شده است
انقدر ارامم که شک دارم به بودنم
ترسم نه از طوفان
بلکه از مرداب شدن شدن روحی است
که هم قافیه پرواز ترانه میسازد